من که گفته بودم پسرم
بلاخره مامان بابام به جنسیت من پی بردند. البته من که خودم میدونستم پسرم اما مامان بابا نمیدونستن. امروز ساعت 2 رفتن سونوگرافی و اول برای اینکه اذیتشون کنم پاهامو بسته بودم ولی آقای دکتر خیلی شیطون بود و یه کمی متوجه شد و یه لبخند ریزی زد.ولی مطمئن نبود. مامانم بنده خدا فقط میگفت آقای دکتر سالم باشه و جنسیتش برام فرقی نداره . خلاصه آقای دکتر به مامانم گفت برو یه بستنی بخور تا این نی نی شاید پاهاشو باز کنه. مامان بابا رفتن برا مامان بستنی بگیرن ولی نمیدونم بابام برا چی بستنی خورد. بعد از بیست دقیقه دوباره اومدن داخل و آقای دکتر بابام رو هم صدا کرد تا منو ببینه. گفت ببین این دو تا پاهاشن و اون چیزی که بین پاهاشه شوپولشه. یعن...
نویسنده :
فعلا مامان آزاده و بابا حسين
17:47