آرتینآرتین، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

آرتین صفری

من که گفته بودم پسرم

بلاخره مامان بابام به جنسیت من پی بردند. البته من که خودم میدونستم پسرم اما مامان بابا نمیدونستن. امروز ساعت 2 رفتن سونوگرافی و اول برای اینکه اذیتشون کنم پاهامو بسته بودم ولی آقای دکتر خیلی شیطون بود و یه کمی متوجه شد و یه لبخند ریزی زد.ولی مطمئن نبود. مامانم بنده خدا فقط میگفت آقای دکتر سالم باشه و جنسیتش برام فرقی نداره .   خلاصه آقای دکتر به مامانم گفت برو یه بستنی بخور تا این نی نی شاید پاهاشو باز کنه. مامان بابا رفتن برا مامان بستنی بگیرن ولی نمیدونم بابام برا چی بستنی خورد. بعد از بیست دقیقه دوباره اومدن داخل و آقای دکتر بابام رو هم صدا کرد تا منو ببینه. گفت ببین این دو تا پاهاشن و اون چیزی که بین پاهاشه شوپولشه. یعن...
12 ارديبهشت 1392

روز مادر

عاقبت در یک شب از شب های دور کودک من پا به دنیا می نهد آن زمان بر من خدای مهربان نام شور انگیز مادر می نهد کوچولوی مامان امروز روز زن و مادر هست-از خدا ممنونم که امسال شما رو تو دل مامان گذاشت تا منم مادر بشم. هنوز بطور کامل لذت مادر شدن رو نچشیدم و لی از همین الانش که خیلی شیرینه دعا میکنم خدای بزرگ به همه دوستای گلم که در انتظار نی نی هستن نی نی بده تا بتونن طعم شیرین مادر شدن رو بچشن-الهی آمین روز مادر  رو به همه دوستای گلم تبریک میگم
11 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

امروز 17 هفته و 4 روزه که فینگیلی تو دلمه -الهی مامان فداش بشه این کوچولوی من مثل مامانش همش خوابه- تنبل خان تا حالا اصلن تکون نخورده آخ که نمیدونید چقد دلم میخاد تکوناشو حس کنم هر روز بعد از نهاروشام  میرم استراحت میکنم بلکه تنبل خان یه تکونی به خودش بده ولی می بینم نه خبری نیست یه چند روزی بود که نمایشگاه سیسمونی زده بودن ولی من نرفته بودم تا دیشب که دیگه روز آخرش بود تصمیم گرفتم که یه تکونی به خودم بدم و برم ببینم چه خبره به همراه همسری و جاری بزرگه رفتیم واییییییی-نمیدونید چه تخت و کمدای نانازی  دیدم-انقد قشنگ بودن-دلم غش رفته بود ولی چون هنوز جنسیت نی نیم مشخص نشده نتونستم انتخاب کنم ولی خداییش خیلی قشنگ ...
8 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

سلام به همه خاله های مهربونم حال نی نی هاتون چطوره؟خوبن؟باید خوب باشن چون قراره وقتی همگی به دنیا اومدیم با هم دوست باشیم حال مامان آزاده هم خوبه خدا رو شکر-چی؟حال من؟ مرسی خاله های گلم-منم خوبم فعلن دارم تو دل مامانی خوش می گذرونم راستی هفته دیگه مامانی قراره بره سونوگرافی واسه سلامت من-سلامت 3 ماهه دوم فکر کنم دیگه اون موقع جنسیت منم مشخص شده باشه آخه نمی دونید اینجا همه منتظرن ببینن من دخملم یا پسملم واسه مامان بابام که اصلن فرقی نمی کنه ولی خوب همه دوست دارن بدونن که جنسم چیه دیگه؟ یه جور میگم جنسم انگاری که پارچه ام مامان آزاده شب و روز همش باهام حرف می زنه -تا صداشو می شنوم زودی بیدار میشم گوش میدم آخ که چقد...
31 فروردين 1392

هفته14

سلام انبه خوشمزه  مامان-الهی مامان قربونت بره عزیزم خیلی نگرانت بودم کوشولوم ولی خدا رو شکر دیروز دیگه خیالم راحت شد بذار از اول بگم نوروز با همه خوبی ها و بدی هاش گذشت خیلی سرم شلوغ بود-یا مهمان داشتم یا مهمان بودم توی این مدت همش راه می رفتم-دیگه اعصاب خاله هاتو خورد کرده بودم-هی دعوام میکردن که آزاده بگیر بشین تو باید استراحت کنی منم همش می گفتم باشه الان میام ولی دوباره یواشکی می رفتم دنبال کارام سیزده بدر خیلی خوش گذشت-صبح تا عصرش با فامیلای مامان رفته بودیم بیرون-غروبشم با فامیلای بابایی رفتیم ولی فرداش یه اتفاق بد واسم افتاد از صبح حالم بد بود-یهویی یه دل درد عجیبی سمت راست شکمم افتاد که اصلن قابل تحمل نبود خلاصه تا ع...
18 فروردين 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرتین صفری می باشد