آرتینآرتین، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

آرتین صفری

بالای بالا

اینجا ، این بالا ، نزدیکتر به ستاره ها تازه به احساس گذشته ام که میخندیدم به احساسات پدر و مادرها نسبت فرزندان خود، میخندم. فکر نمیکردم روزی از یک شب ندیدنت دلم بلرزد. آرتین من اینجا از همین بالای بالا بیشتر فهمیدم که بیشتر دوستتان دارم. کوه آرام است و استوار و به آدمی آرامشی میبخشد عجیب. اما کوه هم نتوانسته آرامم کند.
17 مهر 1393

یه بار دیدی

پسر کوچولوی من این ادا واطوارها رو از خودت در نیار یه بار دیدی اینقد محکم فشارت دادم  تو بغلم که مچاله میشی هر روز اندوخته هایت بیشتر و بیشتر میشود. بعضی وقتها هوس میکنم بخورمت. تمام  
14 مهر 1393

تا یک سالگی

فکر کنم قسم خورده بودی تا یک سالگی بعضی کارها رانکنی یک سالت که گذشت ردپای دندانهای بالایت هم پیدا شده. سپید مثل 2 تکه الماس. خوب که دقت میکیم نشانه های دندان آسیابت هم پیداست. حالا دیگه عادت نداری داخل روروئک بشینی . می ایستی پشتش و اونو راه میبری. خیلی نگرانیم نکنه بیفتی ولی تمرین راه رفتن خوبیه. چند ثانیه ای هم تنهایی می ایستی و بعد یواش می افتی و دل منو میبری. امروز بردیمت با چند روز تاخیر واکسن یک سالگیت رو زدیم. خلاصه زندگی شیرینه و خدا بزرگ و ما هم سپاسگزار
12 مهر 1393

تولد تولد تولدت مبارک

بازم شادی و بوسه ، گلای سرخ و میخک                      میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک   تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز از آسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا یه کیک خیلی خوش طعم، با چند تا شمع روشن یکی به نیت تو یکی از طرف من الهی که هزارسال همین جشنو بگیریم به خاطر و جودت به افتخار بودن تو این روز پر ...
7 مهر 1393

یکسالگی آرتین

سهراب سپهری در جشن یکسالگی پسرش گفت: پسرم تو یک بهار یک تابستان یک پاییز و یک زمستان را دیده ایی از این پس همه چیز جهان تکراری ست جز مهربانی........... آرتین قشنگم.پسر شیرین تر از عسلم یکسالگیت مبارک انشالا سالیان سال با تنی سالم ودلی خوش زندگی کنی. ...
7 مهر 1393

11ماهگی آرتین

سلام عزیز دلم-11 ماهگیت مبارک گلم-چشم گذاشتم روی هم واسه خودت مرد شدی-ماه دیگه تولدت یکسالگیته-ایشالا یه تولد مختصر و مفید واست می گیریم-از این مدت بگم که شیطونیات بیشتر شده- دیگه دستاتو به وسایل می گیری و بلند میشی-هنوز از ایستادن و راه رفتن خبری نیست-فقط یکی دو ثانیه میایستی-2 شهریور تهران عروسی  دختر عمه فاطی بود-قبلش با بابایی رفتیم واست لباس خریدیم و تصمیم گرفتیم موهاتو یه صفایی بدیم-خلاصه با بابا بردیمت آرایشگاه-آخ آخ نمیدونی چکار کردی-انقد گریه کردی که ما رو از کار خودمون پشیمون کردی-ولی در عوض انقد خوشتیپ و خوشکل شدی که نگو-خیلی بهت میاد و قیافت از این رو به اون رو شده-توی مسافرتم بچه خوبی بودی و توی راه اذیت نکردی و خوابیدی-فقط...
15 شهريور 1393

۹و۱۰ماهگی آرتین

سلام به پسر گلم و دوستای نازنینم.من واقعن شرمندم.وقتی دیدم چقدر نظر گذاشتید و سراغمو گرفتید به خودم بالیدم که دوستای خوبی مثل شما دارم.متاسفانه توی این مدت دسترسی به نت نداشتم و نمیتونستم مطلب جدید بزارم.اول از همه به پسرم 9 و 10 ماهگیشو تبریک میگم.قربونش بشم که واسه خودش مردی شده و خدا رو شاکرم که روز به روز شاهد بزرگ شدنش هستم.از اینجا شروع کنم که آرتین ده روز بعد از اولین دندونش دومی هم دراورد ولی فعلن از بالایی ها خبری نیست.البته چند روزیه که یکم تب کرده و اسهال گرفته که بردیمش دکتر و دکترش گفت که این یه ویروسه ولی بعضیا عقیده دارن که مال دندوناشه.ایشالا که هر چی هست زودی خوب بشه.آرتین ما از وقتی رفته توی ده ماهگیش 4دست و پا رفتنم شروع ک...
13 مرداد 1393

مروارید آرتین

بالاخره آقا آرتین ما هم  در سن 8ماه و 16 روزگی مروارید دار شد،خدایا شکرت روز جمعه وقتی خونه مامان بزرگ بودیم موقع غذا دادن متوجه یه نقطه سفید روی لثه های آقا آرتین شدم،بللللللههههه،پسرم صاحب مروارید شده،دیشب با کمک زن عمو سکینه آش دندونی آرتینو پختیم ،جای همگی خالی پسرگلم رویش اولین مرواریدت مبارک         ...
26 خرداد 1393

۸ماهگی آرتین

سلام پسرقشنگم،دوباره با تاخیر اومدم،۸ماهگیت مبارک قندعسلم،ماشالا به جونت که خیلی شیطون شدی،اول اینکه خیلی تنبلی و تازه چند روزه سینه خیز دنده عقب میری،تازه اگر میلتون باشه،اگر نه که گریه میکنی و التماس که منو برگردونید،حالت۴دست و پا میگیری ولی هنوز موفق نشدی،عاشق مو کشیدنی و هیچکسی رو بی نصیب نزاشتی،حتی بابایی که موهاش کمه بنده خدا،مامان وقتی روسری یا چادر میزنه شما گریه میکنی و میگی بغلم کن منم با خودت ببر، عاشق بوس کردناتم،از سفره پهن کردن نگو که عاشقشی،کافیه سفره رو پهن کنیم دیگه تمام چیزایی که رو سفره اس نیست و نابود میشه،چند روزیه کشاله های رونت دونه ریختی بردمت دکتر پماد داده خدا کنه خوب بشی،خلاصه عاشق خودتو شیرین کاریاتم عزیزم،خدا حفظ...
18 خرداد 1393

کنترل

وقتی دکمه کنترل لب تاپ بابایی رو کندی گفتم الانه که بابایی دیگه واقعا عصبانی بشه و گوشتو بکشه . ولی بابایی گفت ایراد نداره هنوز یه دکمه کنترل دیگه ای داره. پسرم جرات ندارم چیزی بدم دستت چون یا اونو میخوری ، یا محکم میکوبیش تو صورت خودت و چند دقیقه گریه  میکنی و یا پرتش میکنی و میشکونیش. ...
3 خرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرتین صفری می باشد