آرتینآرتین، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

آرتین صفری

دلم برات تنگ شده جونم

1392/4/16 16:56
439 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قشنگم-عشق و زندگی مامانیبغل

آخ که نمیدونی مامان  چقدر دلش واست تنگه

دیگه داشتم کلافه میشدم از ندیدن روی ماهت-واسه همین به بابایی گفتم من نمیدونم باید منو ببری سونو

تا قند عسلمو ببینمدلقکبابایی هم میگفت خو عزیز من صبر کن25 ام که نوبت دکتر داری دکتر خودت سونوت کنه-

منم میگفتم نهههههههههکلافه-من دلم واسه شاهزاده ام تنگولیده-خلاصه از من اصرار و از بابایی انکار تا بالاخره

قبول کرد............قلب

با هم رفتیم سونوگرافی-بابا حسینم دوربینو با خودش آورد تا از مانتیتوری که روبه روی مامان گذاشته بودن فیلمو عکس بگیره

وقتی آقای دکتر اومد بابایی بهش گفت اقای دکتر میتونید سی دی سونو رو بهمون بدید؟دکترم گفت-بله

چرا نمیشه-منو بابا خیلی خوشحال شدیمگاوچران-وقتی سونوگرافی رو دکتر شروع کرد بابا هم با دوربین ازت

فیلم میگرفت

واییییییییییی الهیی قربون پسلم بشم-ماشالا هزار ماشالا خیلی بزرگ شده بودی-میخواستم بپرم

از توی مانیتور ببوسمتهورا

به دکتر گفتم آقای دکتر بچه ام همه چیش نرماله؟گفت بله بچه ات سالمه و پسرم هست

منو بابایی دوباره کلی خوشحال شدیمو خدا رو شکر کردیممژه

بعدم که اومدیم خونه و سی دیتو گذاشتیم نگاش کردیمو هی قربون صدقه ات رفتیم

پسر گلم چیز دیگه ایی نمونده-اگر خدا بخاد آخرای شهریور میپری تو بغل مامان

مامانی الان 27 هفته اس که خدا تو رو تو دلم گذاشته-خیلی زود گذشت-باورم نمیشه-شکرت خدابغل

دیگه به اومدنت هی داریم نزدیکتر میشیم-دوست دارم چشمامو ببندم و همه چی زود تموم بشه و تو

توی بغلم باشی پسرم-میدونم درکم میکنی و میدونی عاشقتمماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (28)

سارا زارع
13 تیر 92 12:49
آخي ميفهمم چي ميگي .منم ماه قبل نوبت دكترم بود رفتم سونو.اين ماه هم رفتم دكتر ميرم سونو تا پسريموببينم


اره بخدا-خو دلمون واسش تنگ میشه چکار کنیم
مامان آیهان کوچولو
13 تیر 92 13:55
عجله نکن از تک تک این لحظه های خوب استفاده کن چون تا چشم به هم بزنی تموم میشه.


راست میگی فریده جون-چشم بذارم روی هم اینروزا گذشته
مامی شایان(زهرا)
13 تیر 92 16:18
خدا رو شکر که همه چیز خوب بوده...مواظب خودت و گل پسری باش


مرسی زهرا جون-چه خبرا؟
سحر
14 تیر 92 11:12
خدا برات حفظش کنه آزاده جونم


ممنون دوست خوبم
رها
14 تیر 92 16:44
سلام مامانیه مهربون
خدا رو شکر که گل پسرتون صحیح و سالمه



سلام گلم-مرسی رها جون
مامی شایان(زهرا)
15 تیر 92 0:38
هنوز هیچی.ممکنه کارم به امپوله فشار بکشه.


تحت نظر دکتر باش-با یه دکتر دیگه هم مشاوره کن ضرر نداره-حواست باشه یه وقت خدای نکرده واسه بچه مشکلی پیش نیاد
مهدیه
15 تیر 92 8:25
چشمات روشن گل پسری رو دیدی!
وقتی به دنیا اومد هم هرچی ببینیش سیر نمیشی! بهت قول میدم!
این دوماه هم تندی میگذره!
بوس


مرسی مهدیه جون-آخ کی اونروز برسه-انشالا
جیگیلی مامان بابا(مامان کوچولو)
15 تیر 92 12:59
واییییی عسیسم

خیلی لحظه ی خوبیه اون موقه که میری نینیتو ببینی .. آدم اصن انرژی میگیره

ایشالا به موقعش و به سلامتی پیسل خوشکلمون به دنیا بیات


اره بخدا مامانی-میخواستم بپرم از رو مانیتور ماچش کنم-
انشالا نی نی همگی سالم بپرن تو بغلامون
سوگل
15 تیر 92 14:30
آخی عزیزم ...

خدا رو شکر که پسر نازتو دیدی و همه چیشم خوب بوده ..

آزاده جون دکتر نگفت الان وزن گل پسرت چقد شده ...؟






ممنون سوگل جون

الهه
15 تیر 92 16:09
حساتو کاملا درک میکنم الان من دو ماهه سونو نرفتم مثل شما شدم بی قرار دیدن پسرم ایشالله دو ماه شمام زودی تموم میشه


الهه جون شما که دیگه به اخرای بارداریت رسیدی-شمارش معکوس رو باید شروع کنی-ممنون گلم
مرضیه
15 تیر 92 20:04
مژده مژده در اقدامی عجیب آپم!!!
مامانٍ توت فرنگی
16 تیر 92 13:51
خدا را شکر که پسری را دیدی و همه چیز خوب بوده
کاش عکسشو می ذاشتی



ممنون گلم-اخه فیلمشو گرفتم اونم باید تبدیل بشه تا بشه پخشش کرد
الهه
16 تیر 92 15:27
خاله جونی عکس سیسمونیم حاظره منتظرتونیمااااااااااا


اومدم خاله جون
سودابه
16 تیر 92 15:58
آخ گفتی آزاده..منم اینقدر دلم تنگیده که وقتی تکون میخوره هرجا باشم ناخوداگاه دستم میره سمت شکمم..مگه این روزای طولانی تمام میشه...سیسمونی گل پسرمون در چه حاله؟؟؟راستی اسم دخترم هم 99 درصد همونه..حالا یه پست میذارم..


سلام سودابه جونم-دخملم چطوره؟ایشالا بزودی میپرن تو بغلمون-سیسمونیشم تقریبن همه چی خریدم بجز تخت و کمدش-بذار تا بیام بخونم
الهام
16 تیر 92 16:29
سلام ازاده جون .............اره من و شما هفته هامون تقریبا عینه همه ..............ایشالله هممون به سلامتی نی نی هامونو بغل بگیریم ..........واست بهترینها رو ارزو میکنم

هنوز خرید سیسمونی رو شروع نکردی عزیزم؟


سلام الهام جون-خوشحالم که بهم سر زدی-انشالا عزیزم-ممنون
چرا شروع کردم-یعنی تقریبن همه چی خریدم-فقط تخت و کمدش مونده
عاطفه
16 تیر 92 17:29
سلام عزیزم ،به سلامتی پس نزدیکه.....عکس نی نی رو بزار ببینمش جیگر رو


اره عزیزم-اخه عاطفه جون فیلم گرفتیم نمیشه پخشش کرد-راستی چرا پست جدید نمیذاری؟
سودابه
16 تیر 92 18:02
عزیزم خصوصی
رستا
16 تیر 92 19:30
سلام

همین الان کلی واست نظر گذاشتم همش رفت

عزیزم دلم واستون یه ذرررررره شده بود اسم قشنگ این ننینی ناااز شد آرتین

ایشالا نامدار باشه خییلی خوشگلههههه

وای چه حااااااااالی کردی آزاده

منم میخواام اما همه میگن واسه نینی زیادیش خوب نیس




چطوری رستا جونم؟پسلمون چطوره؟والا باباش آرتین دوست داره

فعلن که اینه تا ببینیم عوض میشه یا نه

من تا حالا5 بار سونو دادم-البته بجز این آخری بقیه لازم بوده که انجام بدم


اب نبات
17 تیر 92 1:40
سلام عزیزم ان شالله صحیح سالم بیاد توی بغل مامانیش...


ممنون عزیز دلم-انشالا خدا یه آب نبات دیگه هم بذاره تو دلت گلم-نگران نباش
مامان فرشته کوچولو
17 تیر 92 4:07
وای پس آزاده جونم تو ام رفتی نی نی و دیدی بالاخره آدم هر چه قدرم ببینشون سیر نمیشه من که حسابی بیقراره بیقرارم واسه دیدن و بغل کردنش خیلی انتظار سختیه حالا پسرمون شبیه کی بود؟ایشاالله که نی نی هامون به موقع وسالم و سلامت بیان تو بغلمون


اره منم دیگه طاقت نداشتم-دلم تنگ شده بود واسش-واقعن انتظار سخته-والا انقدر توی سونو ورجه وورجه کرد اصلن نتونستم ببینم شبیه کی هست-انشالا
سوگل
17 تیر 92 14:48
آزاده جون حجم عکسامو کم کردم رمزش رو هم برداشتم ..الان احتمالاً میتونی ببینیشون عزیزم ..


دیدم عزیزم-مبارکش باشه-همشون قشنگن
مامانٍ توت فرنگی
18 تیر 92 9:07
شما که همه وسایلش را خریدین ، نمی خواین عکسهای اتاقشو بذارین ؟ ما ببینیم کیف کنیم


عزیزم هنوز کامل نیست
سیب سرخ کوچولو
19 تیر 92 2:03
سلام آزاده جونم.خوبی؟؟حال پرنس کوچولو خوبه؟؟دیگه چیزی نمونده ها.بسلامتی تا چند ماه دیگه زایمان میکنی انشاالله.ولی از من میشنوی به هیچ وجه سزارین نکن چون خیلییییییییییی سخته.طبیعی مخصوصا زایمان در آب دقیقا لحطه ای که نی نی به دنیا میاد بعدش به فاطله ی یک ثانیه کل درد محو میشه و راحت از جات میپری انگار نه انگار زایمان کردی.اینقدر جالبه که نگو.من بیمارستان آپادانا رفتم.بخدا اینقدر دلسوز و باحوصله هستن و اینقدر بهت میرسن که حد نداره.


سلام الیسا جون-خوبی گلم-پسر گلم چطوره؟
خدا رو شکر که زایمان خوبی داشتی-منم فعلن موندم تا ببینم دکترم چی میگه
مامانٍ توت فرنگی
19 تیر 92 9:19
من که فعلا درگیر کارهای خونه جدید هستم ، کلا خرید واسه علی جون را گذاشتم کنار
فعلا در فکر انتخاب رنگ واسه اتاقش هستیم
انشالله وقتی وسایلمون را چیدیم میرم سراغ تکمیل کردن وسایل سیسمونی
منم فقط موارد مورد نیاز را با کلی تحقیق پیدا کردم و فقط هم اونا را می خرم



بسلامتی عزیزم-انشالا
مامان عبدالرحمن واویس
19 تیر 92 21:18
سلام عزیزم تووبلاگمون ختم قران برگزارکردیم فقط 2جزء دیگه باقی مونده هرچه زودترخودتونوتواین ثواب بزرگ شریک کنید منتظرتونم
مرضیه
19 تیر 92 22:08
دلم گرفته.باز شکست خوردیم. دلم نی نی میخاد. دعا دعا دعا


انشالا مرضیه جان-ناامید نشو-من واست دعا میکنم
هما
20 تیر 92 0:15
نماز روزه ها قبول
آپم
التماس دعا


مرسی هما جون-از شما هم قبول باشه-ولی من امسال از روزه گرفتن معافم
مامان شايان و پرنيا
27 تیر 92 11:34
اي جـــــانم عزيزم اميدوارم ني ني خوشگلت به سلامتي بياد تو بغلت دوست خوبم پرنيا تو فستيوال زيباترين كودك ايراني شركت كرده .. لطفا به وبلاگم سري بزنيد و اگه از عكس پرنيا خوشتون اومد كد 128 رو به شماره 3000574455 ارسال كنيد ممنونم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرتین صفری می باشد