قدم فرمایی آرتین خان
سرانجام آرتین خان بعد از هفده روز، منزل رو به مقدم خودش روشن فرمود و بابایی دیگه هر موقع برگرده چشماش به جمال آرتین و مامانی روشن میشه و خستگی از تنش در میره. یه جورایی خسته میشد که هر روز باید برای دیدن عزیزانش این طرف و اون طرف بره ولی جا داره از مامان بزرگش و خاله هاش و باجناق عزیزم صمیمانه تشکر کنم. امیدوارم بتوانم لطفشون را جبران کنم. از فردا هم دیگه مامان آرتین وبلاگ رو آپدیت میکنه. خلاصه کمی و کسری بود خودتون ببخشید.
امضا: بابای آرتین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی