تا آمدنت دنیا را نمیخواهم
روزها به طور طبیعی در تابستان بلند است و برای آدم منتظر روزها بلندتر می شود.
اینروزها گاهی از رسیدن شب ناامید میشوم . میدانی من گذر زمان را شب به شب چک میکنم تا برسم به لحظه دیدار.
شب هم که میرسد. شب می آید و سکوت و تنهایی من و تو
بابایی هم شاکی شده است و از دست زمزمه هایم در شعاع 30 متری سر بر بالین میگذارد.
خودم هم آنقدر که دوستت دارم، نگران خودم شده ام.
تا آمدنت دنیا رو نمیخواهم
منتظر بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی مان هستم وقتی در این سوز گرما همه چیز یخ زده است.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی