آرتینآرتین، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

آرتین صفری

دردسر شیرین

1392/11/21 0:17
366 بازدید
اشتراک گذاری

جند روزی است که آرتین یاد گرفته با سعی فراوان غلت بخورد و بر روی شکم خود قرار بگیرد و سرش را بر روی دو دستش بگذارد و سیر دلش دستانش را بمکد. این حرکت را آنقدر دوست دارد و تکرار میکند که کلی وقت را از ما میگیرید . در نهایت هم خسته می شود و میخواهد برگردد. آنگاه است که به گریه می افتد و فیلش یاد هندوستان میکند. به هر حال وقتی لحظه لحظه تغییرات را در کودک حس میکنیم بیشتر به قدرت و عظمت خدا پی میبریم واین لحظات  شیرین زندگی را مدیون پروردگار هستیم . خدایا سپاس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (18)

❤خونه نمدی❤
21 بهمن 92 1:13
مامان با سلیقه سلام اگه میخوای هرکی میاد تو اتاق نی نی خوشگلت انگشت به دهن بمونه یه سر به ما بزن کارای تک و شیکی که تو هیچ مغازه ای نمیتونی پیدا کنی خوشحال میشم خونه نمدی رو تو وبلاگ نی نیت لینک کنی با تشکر خونه نمدی
مهرنوش مامان مهزیار
21 بهمن 92 7:45
وای دیدی چه خالی داره وقتی نی نی نازت که یه زمانی تو شکمت بوده حالا بزرگ میشه و غلت میخوره
فعلا مامان آزاده و بابا حسين
پاسخ
آره بخدا گفتی خیلی شیرینه
مامان آرمیتاجون
21 بهمن 92 10:20
الهی...الهی...الهی...زنده باشی عزیز دلم
فعلا مامان آزاده و بابا حسين
پاسخ
ممنون خاله جون
مامان آیهان کوچولو
21 بهمن 92 10:56
غلت زدنت مبارک آرتین جونم مواظب باش تو خواب غلت نزنه.
فعلا مامان آزاده و بابا حسين
پاسخ
ممنون عزیزم-باشه حتمن
سودابه
21 بهمن 92 11:39
قربونش برم.........
کاکل زری یا ناز پری
21 بهمن 92 13:29
وای واییییییییی چه بزرگ شده ماشالله.
مری
21 بهمن 92 16:05
ای جاننننننننننننن مواظب باش آزاده جون بعد شیرخوردن غلت نزنه بالا میاره
فعلا مامان آزاده و بابا حسين
پاسخ
آره دقیقن همین اتفاقم میافته
نادیا
21 بهمن 92 19:06
ای جان پسر دایی گلم
مامان مینا
21 بهمن 92 19:08
عزیزم ماشالا زرنگه گل پسرکارن که خیلی تنبله اگه حال داشته باشه یه غلتی میزنه
فعلا مامان آزاده و بابا حسين
پاسخ
فدای این پسمل تنبل بشه خاله
مامان بردیا شیطون
21 بهمن 92 23:39
ای جوووووووووووووووووووووووووووووووونم ماشالا به این گل پسر.... ازاده جون یادته چند ماه پیش توی شکمت بود تا چش هم گذاشتی بزرگ شد قربونش برم
فعلا مامان آزاده و بابا حسين
پاسخ
ممنون عزیزم-آره والا انگار همین دیروز بود-خدا نکنه
نیلوفر
22 بهمن 92 10:17
واقعا هم هر لحظه ش معجزه ست. خدایا شکرتتتتتتتتتتتتت روی گل آرتین خاله رو محکممممممممم ببوس
آزاده
22 بهمن 92 13:15
سلام خوبی وقتی تبسم من اولین بار غلت زد کلی ذوق کردم و واسه همین حستو میفهمم مارکت باشه
پریسا
22 بهمن 92 16:39
ای جوووووونم،ماشاا...پسر
مامان شایان
22 بهمن 92 19:46
افرین ارتین جون.بگو مامانی حالا کجاش و دیدی...مونده شیرین کاریهام
فعلا مامان آزاده و بابا حسين
پاسخ
ممنون خاله جون . آره این تازه شروعشه .
مامان امیرحسین جونی
23 بهمن 92 18:33
وایــــــــــــــــــــی الهی قربونش برم که دیگه دمر میشی خیلی لحظه ی شیرینیه واسه پدر مادر کلی ذوق داره مبارک باشه پسر بانمک خاله
فعلا مامان آزاده و بابا حسين
پاسخ
ممنون خالهههههههههههههه
مامان هلاله
26 بهمن 92 17:35
عزیزم چه قدره ناز شدی
فعلا مامان آزاده و بابا حسين
پاسخ
مرسی خاله جون
مامان توت فرنگی(امیرعلی)
18 اسفند 92 10:12
آفرین چقدر خوشگل عکسها را کنار هم گذاشتی من که وقت امیرعلی غلت می زنه از شدت ذوق فقط نگاهش می کنم
فعلا مامان آزاده و بابا حسين
پاسخ
چشات خوشکل میبینه-دیدی وقتی غلت میزنن غر غر میکنن وقتی هم میای برشون میگردونی دوباره میخاد غلت بزنه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرتین صفری می باشد